هدف ما از ازدواج، ماندگار کردن یک حسِ خوب است.تصورمان این است که با ازدواج میتوانیم آن شور و شعفی را که اولینبار موقع خواستگاری حس کردیم، قاب کنیم و تا ابد نگه داریم: شاید در ونیز بودیم، کنار دریاچه، روی قایق موتوری، آفتابِ غروب روی دریاچه برق میزد، داشتیم باهم از فکرها و احساساتمان میگفتیم، از چیزهایی که هیچکس هیچوقت درک نمیکرد، و قرار بود شام را در یک رستوران درجه یک ایتالیایی بخوریم. ازدواج کردیم تا چنین حالوهواهایی را همیشگی کنیم اما غافل بودیم که بین این احساسات و آئین ازدواج رابطهی محکمیوجود ندارد.
درست است که ازدواج قطعا ما را بههم میرساند. اما هدف غایی و منزلِ مقصود آن معمولا خانهایست در حومهی شهر، با فاصلهی طولانی تا محلِ کار، و بچههای کلافهکنندهای که آتش عشقی را که باعث به وجودآمدنشان شده است خاموش میکنند. در واقع تنها وجه مشترکِ این دو سناریو فقط شخصِ شریک زندگی است، که احتمالا قاب گرفتناش فایدهای ندارد!
برگرفته از کتاب جستارهایی در باب عشق